خواب و اوراد عرفانی
نوشته شده توسط : مدیریت وبلاگ

 

خواب و اوراد عرفانی

سلام صبر کن چقد عجله داری نمی خوای برای یک بار هم که شده چیزی بفهمی؟!

خواب تقریبا یک سوم عمر ادما رو گرفته و عالم عجیبی داره!

هیچ خوابی نیست که بدون اداب رخ بده و لذت بخش باشه

امام محمد غزالی در (احیاء العلوم) معروف و جهانیش  در ضمن اوراد عرفانی خواب را آورده

و اداب دهگانه آن را مطرح نموده و ملا محسن محقق فیض کاشانی (اعجوبه علماء) احیاء العلوم را ضمن اصلاح بسی جالب اضافاتی نمود که کتابش همان (محجه البیضاء) است و ترجمه اش همان (راه روشن) می شود 

ما هم با برخی کم و زیادیها و تطبیقی نمودن متن این دو کتاب بحث (اداب خواب) ان را اماده مطالعه نمودیم.

اگه میخوای خوابت مورد رضایت خدا باشه و همیشه خوابهای ملکوتی نصیبت بشه و گذشته یا آینده یا حال را کشف کنی٬

مطمئن باش باید به این آداب عمل کنی

 

 

 

ورد سوم خواب است.

و اگر خواب از وردها شمرده شود باكى نيست، چه ادبهاى آن چون رعايت يابد از جمله عبادات تواند بود. و آورده‏اند كه چون بنده بر طهارت و ذكر خداى بخسبد وى را مصلّى‏

                        ترجمه‏احياءعلوم‏الدين، جلد1، ص: 723

نبيسند تا آن گاه كه بيدار شود، و فريشته‏اى در شعار او باشد، و اگر در خواب بجنبد و ذكر خداى كند آن فريشته وى را دعا گويد و براى وى آمرزش خواهد. و در خبر است كه چون بنده بر طهارت بخسبد جان او را به عرش برند. اين در حق عوام است، پس در حق علما و ارباب دلهاى صافى چگونه تواند بود؟ كه ايشان را در خواب كشف اسرار باشد. و براى اين پيغامبر- عليه السلام- گفت: نوم العالم عبادة و نفسه تسبيح. اى، خواب عالم عبادت است و نفس او تسبيح.

 

و معاذ  بو موسى را گفت كه در قيام شب چگونه مى‏كنى؟ گفت: همه شب در قيام باشم، هيچ نخسبم، بتدريج- نه دفعة واحدة- قرآن خوانم. معاذ گفت: لكن من بخسبم، پس قيام كنم، و در خواب همان ثواب چشم دارم كه در قيام. و اين را در خدمت پيغامبر باز گفتند، پيغامبر فرمود: معاذ أفقه منك.

 

و آداب خواب ده است.

 

اول آبدست و مسواك. پيغامبر- عليه السلام- گفت: چون بنده بر آبدست (وضو) خسبد جانش به عرش برند و خواب او صادق باشد، و اگر بى آبدست خسبد جان او از رسيدن قاصر شود و خوابهاى او شوريده باشد و صدق را در آن مجالى نبود. و بدين طهارت، طهارت ظاهر و باطن، جمله خواسته است، چه در انكشاف پرده‏هاى غيب تأثير طهارت باطن راست.

 

( فیض کاشانی: مى‏گويم: در الفقيه آمده كه امام صادق (ع) فرموده است: «كسى كه وضو بسازد و پس از آن در بستر خواب قرار گيرد در حالى كه به خواب رفته بسترش مسجد اوست.

و اگر به يادش آيد كه بى‏وضوست بر جامه‏اش و هر چه موجود باشد تيمّم كند. وى مادام كه در ياد خداست در نماز مى‏باشد.»  راه روشن، جلد2، ص: 499)

 

دوم آن كه مسواك و آب آبدست ساخته دارد و نيت كند كه به وقت بيدار شدن قيام بر جاى آرد. و هر گاه كه بيدار شد مسواك كند. و از پيغامبر- عليه السلام- آورده‏اند كه در شبى چندان بار كه بيدار شدى و خوابيدى مسواك كردى

و پيغامبر- عليه السلام- گفت: من أتى فراشه و هو ينوي أن‏

 

                        ترجمه‏احياءعلوم‏الدين، جلد1، ص: 724

يقوم يصلّى من اللّيل فغلبه النّوم عيناه حتّى يصبح، كتب له ما نوى و كان نومه صدقة عليه من الله تعالى. اى، هر كه به فراش خود آيد بر اين نيت كه شب را قيام كند، پس خواب چشمهاى وى را غلبه كند تا بامداد، آن چه نيت كرده است براى وى بنويسند و خواب وى صدقه باشد از حق تعالى بر وى.

 

(فیض کاشانی: مى‏گويم: كافى به سند حسن از حلبى روايت كرده كه امام صادق (ع) فرموده است:

 «هنگامى كه پيامبر خدا (ص) نمازهاى عشاى آخر را به جا مى‏آورد دستور مى‏داد آب وضو و مسواكش را حاضر كنند و سرپوشيده در كنارش بگذارند. پس از آن به قدرى كه خدا مى‏خواست مى‏خوابيد و سپس برمى‏خاست و مسواك مى‏كرد و وضو مى‏گرفت و چهار ركعت نماز مى‏خواند. پس از آن مى‏خوابيد و بعد برمى‏خاست و مسواك مى‏كرد و وضو مى‏گرفت و چهار ركعت نماز مى‏خواند. سپس مى‏خوابيد تا آنگاه كه صبح مى‏دميد.

در اين هنگام برمى‏خاست و نماز شفع و وتر و سپس دو ركعت نماز صبح را به جا مى‏آورد». پس از اين امام صادق (ع) فرمود: «لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنة» عرض كردم: چه موقع برمى‏خاست؟ فرمود: «پس از ثلث شب.»

در صحيحه معاوية بن وهب از امام صادق (ع) آنچه به روايت مذكور نزديك‏ است آمده و در آن اضافه شده است: «چون پيامبر خدا (ص) از خواب برمى‏خاست به اطراف آسمان مى‏نگريست، سپس آيات آل عمران را تلاوت مى‏فرمود: إِنَّ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ... سپس مسواك مى‏كرد و وضو مى‏گرفت. پس از آن رهسپار مسجد مى‏شد، چهار ركعت نماز به جا مى‏آورد، و طول ركوع او به اندازه قرائتش و طول سجودش به قدر ركوعش بود، و ركوع مى‏كرد تا آن حد كه گفته مى‏شد: چه وقت سرش را بلند مى‏كند، و سجده مى‏كرد تا آن اندازه كه مى‏گفتند: كى سرش را برمى‏دارد، پس از آن به بستر خواب برمى‏گشت و به قدرى كه خدا مى‏خواست مى‏خوابيد، سپس بيدار مى‏شد و مى‏نشست و همان آيات را مى‏خواند و به اطراف آسمان مى‏نگريست ...» و حديث به همين گونه ادامه داده شده است.) راه روشن، جلد2، ص: 500

 

 

سوم آن كه كسى را كه وصيتى باشد وصيت نبشته دارد پيش از آن كه بخوابد، چه از آن ايمن نيست كه جان وى در خواب قبض شود. و چنان گفته‏اند كه هر كه بى‏وصيت وفات كند در برزخ وى را دستورى سخن نباشد تا روز قيامت، مردگان يك ديگر را زيارت كنند و سخن گويند و او نگويد، پس ايشان يك ديگر را گويند كه اين مسكين بى‏وصيت وفات كرده است. و وصيت مستحب است از بيم مرگ فجأة، و مرگ فجأة تخفيف است، مگر كسى را كه مستعد مرگ نباشد بدانچه گرانبار مظالم بود.

 

چهارم آن كه با توبه خسبد از همه گناهان، و دلش بر همه مسلمانان نيك باشد، و در نفس او ظلم كسى نباشد و عزيمت معصيتى ندارد چون بيدار شود. پيغامبر- عليه السلام- گفت: من آوى إلى فراشه لا ينوي ظلم احد و لا يحقد على أحد غفر له ما اجترم. اى، هر كه به فراش خود رود و نيت ظلم كسى نكند و بر كسى كينه ندارد، جرم وى آمرزيده شود.

 

پنجم آن كه به گستردن فراشهاى نرم تنعم نكند، بل آن را بگذارد، يا در آن ميانه‏رو باشد. و بعضى از سلف گستردن و اصلاح و تسويه فراش را كراهيت داشتندى و آن را تكلّف خواب دانستندى.

و اهل صفه را ميان ايشان و خاك حايلى نبودى و گفتندى: از آن آفريده شديم و بدان باز خواهيم گشت. و آن را سبب رقت دل و تواضع نفس دانستندى. و هر كه نفس او بدان مسامحت نكند بايد كه ميانه‏رو باشد.

 

ششم: آن كه تا خواب غلبه نكند نخسبد، و بتكلف خواب نيارد مگر وقتى كه بدان خواب استعانت كند بر قيام آخر شب. چه خواب سلف غلبه بود، و خوردن ايشان فاقه، و سخن ايشان ضرورت. و براى اين، صفت ايشان بر اين جمله آمده است كه كانُوا قَلِيلًا من اللَّيْلِ ما يَهْجَعُونَ. و اگر خواب از ذكر و نماز وى را مغلوب گرداند و چنان شود كه نداند چه مى‏گويد، بايد كه بخسبد

                        ترجمه‏احياءعلوم‏الدين، جلد1، ص: 725

تا غلبه خواب زايل شود و بداند كه چه مى‏گويد.

ابن عباس- رضى الله عنهما- خواب نشسته را دشمن داشتى. و در خبر است: لا تكابدوا اللّيل، اى، سختى شب تحمل منماييد. و پيغامبر را- عليه السلام- گفتند كه فلان زن شبها نماز كند، و چون خواب او را غلبه كند خود را به رشته‏اى در آويزد. پيغامبر- عليه السلام- از آن نهى فرمود و گفت: ليصلّ أحدكم من اللّيل ما تيسّر له فإذا غلبه النّوم فليرقد، اى، نماز كند يكى از شما از شب آن چه وى را ميسّر شود، و چون خواب وى را غلبه كند بخسبد. و گفت: تكلّفوا من العمل ما تطيقون فانّ الله لن يملّ حتى تملّوا، اى، از عمل آن را تكلف كنيد كه طاقت آن داريد، چه حق تعالى دادن ثواب نگذارد تا شما را ملالت نيارد. و گفت: خير هذا الدّين أيسره، اى، بهترين اين دين آسانتر آن است.

 

و وى را گفتند كه فلان نماز گزارد و نخسبد، و روزه دارد و افطار نكند. گفت: لكنّى أصلّي و انام، و أصوم و أفطر، هذه سنّتى، فمن رغب عن سنّتى فليس منّى، اى، ليكن من نماز بگزارم و بخسبم، و روزه دارم و افطار كنم، اين سنت من است، پس هر كه از اين اعراض آرد بر سنت من نباشد. و گفت: لا تشادّوا هذا الدّين فانّه متين فمن يشادّه يغلبه فلا تبغّض إليك عبادة الله، اى، با اين دين سختى فرا مگيريد كه او استوار است، هر كه با او سختى فرا گيرد او را غلبه كند، پس عبادت خداى را بر خود دشمن مگردانيد.

 

هفتم آن كه روى در قبله خسبد، و آن دو گونه است. يكى استقبال كسى كه در حال نزع باشد، و آن ستان باشد- بر قفا خفته- و استقبال او آن بود كه روى و كفهاى پاى او سوى قبله باشد. و دوم استقبال مرده در لحد، و آن كسى را بود كه بر پهلو خسبد، و روى و پيش بدن او سوى قبله باشد چون بر شق راست خسبد.

 

هشتم: دعاى وقت خفتن. بگويد: باسمك ربّى وضعت جنبي و باسمك ارفعه، تا آخر دعاهاى مأثور كه در «كتاب دعوات» آورده‏ايم، و آيت‏هاى مخصوص چون آية الكرسي و آخر بقره و غير آن بخواند، و قول حق تعالى: وَ إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ، تا يَعْقِلُونَ، و گفته‏اند كه هر كه اين را وقت خفتن بخواند، حق تعالى قرآن را بر وى نگاه دارد، چنانكه آن را

 

                        ترجمه‏احياءعلوم‏الدين، جلد1، ص: 726

فراموش نكند. و از سورت اعراف: إِنَّ رَبَّكُمُ الله الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ، تا الْمُحْسِنِينَ«122» و از آخر بنى اسرائيل: قل ادعوا الله او ادعوا الرّحمن، تا آخر دو آيت بخواند، چه در شعار او فريشته‏اى در رود كه او را نگاه دارد و براى وى آمرزش خواهد. و معوّذتين بخواند و در دستها بدمد، و به هر دو دست روى و اندام خود را بمالد، همچنين از پيغامبر- عليه السلام- روايت كرده‏اند. و ده آيت از اول كهف و ده از آخر آن بخواند. و اين آيت‏ها براى بيدارى قيام شب است.

و على- كرم الله وجهه- گفتى گمان نبرم كه مردى كامل عقل پيش از خواندن دو آيت از آخر بقره بخسبد. و بايد كه بيست و پنج بار سبحان الله، و الحمد للَّه، و لا اله الاّ الله و الله أكبر بگويد تا مجموع اين چهار كلمه صد بار باشد.

 

نهم: آن كه وقت خواب ياد كند كه خواب نوع وفات است و بيدارى نوع بعث. قال الله تعالى: الله يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها وَ الَّتِي لَمْ تَمُتْ في مَنامِها. خواب را توفّى نام فرموده است. و چنانكه بيدار را مشاهدات منكشف شود كه مناسب احوال او در خواب نباشد، همچنين مبعوث چيزى بيند كه هرگز در دل او نگشته بود و حس او مشاهده نكرده. و مثل خواب ميان زندگانى و مرگ مثل برزخ است ميان دنيا و آخرت. و لقمان پسر را گفت: اى پسر، اگر در مرگ شكى دارى مخسب، و بدان كه چنانكه مى‏خسبى همچنان وفات خواهى كرد، و اگر در بعث بشكى بيدار مشو، پس چنانكه پس از خواب بيدار شوى همچنان پس از مرگ بعث باشد.

و كعب أحبار گفت: چون بخسبى بر شق راست پهلو به زمين آر و روى به قبله دار كه آن وفات است. و عايشه- رضى الله عنها- گفت كه پيغامبر- عليه السلام- در وقت خواب، آخر چيزى كه بگفتى- و رخساره بر دست راست نهاده بودى و چنان دانستى كه امشب وفات خواهد كرد- اين كلمات بودى: اللّهمّ ربّ السّموات السّبع و ربّ العرش العظيم، ربّنا و ربّ كلّ شي‏ء و مليكه، تا آخر دعا، چنانكه در دعوات ياد كرده‏ايم.

پس حق بنده آن است كه از دل خود وقت خواب تفتيش كند كه بر چه مى‏خسبد، و غالب بر او چيست: دوستى حق تعالى و لقاى او، يا دوستى دنيا؟ و به حقيقت بداند كه آن چه بر او غالب است وفات او بر آن خواهد بود، و حشر او بر آن چه وفات بر آن بوده است. چه مرد با آن كس و آن‏

                        ترجمه‏احياءعلوم‏الدين، جلد1، ص: 727

چيز است كه محبوب وى بود.

 

دهم: دعا در وقت بيدارى. بايد كه در بيداريها و تقلبات خود هر گاه كه بيدار شود، آن چه پيغامبر- عليه السلام- گفتى: بگويد: لا اله الاّ الله الواحد القهّار ربّ السّموات و الارض و ما بينهما العزيز الغفّار. و بكوشد در آن كه آخر چيزى كه بر دل او غالب شود به وقت خواب، و اول چيزى كه بر دل او درآيد در حال بيدار شدن، ذكر خداى بود، چه آن علامت دوستى است. و ملازم دل در اين دو حال نباشد مگر چيزى كه بر او غالب است، دل خود را بايد كه بدان بيازمايد، چه آن علامتى است كه باطن دل را كشف كند.

و اين ذكرها بدان مستحب است تا دل را به ذكر خداى كشد، و چون بيدار شود تا برخيزد بگويد: الحمد للَّه الّذي أحيانا بعد ما أماتنا و إليه النّشور، تا آخر دعاهاى بيدارى كه ايراد كرده‏ايم.

 

(فیض کاشانی: مى‏گويم: سزاوار است به محض اين كه از خواب برمى‏خيزد سجده شكر به جا آورد سپس دعاى مذكور را بخواند، چه روايت شده است كه پيامبر (ص) چون از خواب بيدار مى‏شد سجده مى‏كرد.

در تهذيب از ابى جعفر امام باقر (ع) در باره قول خداوند متعال: كانُوا قَلِيلًا من اللَّيْلِ ما يَهْجَعُونَ آمده كه فرموده است: «اين قوم مى‏خوابيدند، و چون هر كدام از پهلويى به پهلوى ديگر مى‏شدند مى‏گفتند: الحمد للّه و لا اله الّا الله و الله اكبر» راه روشن، جلد2، ص: 506)

منبع :

http://sinayejan.blogfa.com/




:: موضوعات مرتبط: مطالب , ,
:: برچسب‌ها: خواب و اوراد عرفانی ,
:: بازدید از این مطلب : 318
|
امتیاز مطلب : 122
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: